so Lonly
دیروز کسی به من گفت Well someone told me yesterday
که وقتی عشقت را ترک می کنی That when you throw your love away
می خواهی تظاهر کنی که برایت مهم نیست you act As if you don t care
گویی که می خواهی به جایی بروی You look as if you are going somewhere
اما نمی توانم خودم را متقاعد کنم But i just can t convince myself
نمی توانم با کسی دیگر زندگی کنم I couldn t live with no one else
تنها کاری که می توانم انجام دهم And i can only play that part
این است که بشینم و از دل مجروهم پرستاری کنم And sit and nurse my broken heart
خیلی تنها ، خیلی تنها ، خیلی تنها so lonely ، so lonely ، So lonely
دیگر کسی بر در خانه ام نمی کوبد Now no one s knocked upon my door
هزار سال است، شاید هم بیشتر For a thousand years or more
آماده ام، اما جایی برای رفتن ندارم All made up and nowhere to go
به نمایش تک نفره ام خوش آمدی Welcome to this one man show
جایی بنشین ، همیشه خالی است Just take to seat they re always free
نه شگفتی ای، نه رمز و رازی No surprise no mystery
در این تماشاخانه ای که روح من است In this theatre that i call my soul
همیشه خودم بازیگر اصلی ام I always play the starring role
تنهایم ،خیلی تنها Lonely i m so lonely
دلم گرفته I feel so alone
حقیر شده ام I feel low
احساس می کنم I feel so
خیلی حقیر شده ام Feel so low
خیلی تنهایم I feel so lonely
خیلی تنها ، تنهای تنها I feel so lonely lonely lone
آره خیلی، دلم گرفته I feel so alone yeah
خیلی تنهایم So lonely
*****
سالهاست
گٍردِ رؤیاهای سرخ باغچهی خویش پر می زنم وُ
هنوز غربت تلخ همیشه را،
مزه می کنم
من خسته ام
و هیچ حاجتی به تأیید هیچ پروانه ای نیست
کافی ست دگمهی پیراهنِ پریروزم را باز کنی
تا پاره پاره هایِ عریانِ عمرِ هزار پروانه را،
به سوگ بنشینی.
من خیسِ خستگی ام
بیا شانه هایت را
بالش خیلِ خستگی هایم کن
شاید شبی
زخمهایم را زمین بگذارم
روزهایی که تورا.
خواب که نمیبینم انگار مردهام
و تورا.
تورا در شبی خواهم دید
که خواب نمیبینم.
من به هذیان
یا تبی سوزان
به غوغایی در این هنگامه ی جان سوز
خانه ام خاموش
دیده ام گریان
خنده ایا اندر این غوغا
یکی نجوای دیگر نیست؟
گفته ام آیا؟
((که او را دوست می دارم))
باد هر دم این سخن را باز می تابد
رعد می غرد
و باران است اینک یا که اشک من؟
در این غوغای شب خوانی؟
صبح گاهان
ناگهان باران
سکوت خانه ام را می کند ویران
که می خواند
((زندگی زیباست))
س.شاد ۱۳/۹/۱۳۸۴
نمی خواهم بگویم تورا به اندازه ی دریاها و اقیانوس ها دوست دارم چون دریا ها و اقیانوس ها خشک شدنی هستند . نمی خواهم بگویم تورا به اندازه ی خورشید دوست دارم چرا که خورشید را غروبی هست . اما می خواهم تورا به اندازه ی چیزی دوست داشته باشم که آن را پایانی نباشد . مهربانم : من تورا به اندازه ی قلبم دوست دارم چرا که قلبم تا که جان در بدن دارم می تپد . عزیزم : دوستت دارم نه بدان خاطر که دوستم داشته باشی .دوستت دارم بدان خاطر که شایسته دوست داشتن هستی .
گاهی از من عاشقانه یاد کن به یادم بوسه ای بر باد کن
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستت
من بودم و غروبی سرخ که نشان از تاریکی تلخی داشت
به ذهنم فشار آوردم تا تو را به خاطر آورم
ولی هر چه سعی کردم به ذهنم هم نیومدی
همان لحظه که خورشید خانم داشت می رفت
به خاطرم اومد که تو تمام هستی من بودی
و لی نمیدانستم که به زیبا یهای دنیا نباید دل بست
به تویی که زیبایی محض بودی
آنروز غروب عشق من بود
من فهمیدم که وعده گلرخان وفایی ندارد
شکوه هایی که از تو داشتم به فراموشی سپردم
و گفتم که باید او را زخاطر برد
خورشید رفت و شب امد
ولی من هنوز روز را ندیده ام
اگر هر غروب طلوعی دارد
ولی این غروب طلوعی ندارد
حالا دیگر من مانده ام و یک دنیا تاریکی
غروب عشق اگر غمگین بود
ولی برایم دوست داشتنی بود
بیایی به برم،لمس کنی راز دلم
بیایی به برم،لمس کنی راز دلم