من و تو

!ما ماهی های اوزون برون. محکوم به ماهی تابه ی واقعیتیم

من و تو

!ما ماهی های اوزون برون. محکوم به ماهی تابه ی واقعیتیم

برای آخرین بار

 

برای آخرین بار میگویم که دوستت دارم

 

دوستت دارم ، بی آنکه مرا دوست داشته باشی ...


دوستت دارم حتی اگر از چشمان خیسم بخندی و بی خیال این باشی که  دلم
شکسته است...

دوستت دارم حتی اگر دلت سنگ باشد ، حتی اگر هیچ احساسی بر من نداشته
باشی با اینکه میدانم  در دلت یک دنیا محبت است و احساست مثل آب پاک و زلال
است...

عزیزم باور کن به تو نیاز دارم ، منی که قلبی ویرانه دارم ودلی سوخته ، منی که
ساحل دریای دلم طوفانی است و امواج غم و غصه در دلم زیر و رو می شود نیاز به تو
دارم که قلبم را با محبت و عشقت صفا دهی ، دل سوخته ام را با عشقت جان بدهی
و ساحل دریای دلم را آرامتر از همیشه کنی...

عزیزم مرا باور داشته باش ، حتی برای یک لحظه هم که شده قلب مرا با تمام
وجودت حس کن ... بیا تا تنهایی دوباره به ویرانه دلم نیامده است !

 تا تنهایی قاب  خالی و بدون عکسش را در طاقچه قلبم نگذاشته است،  تو بیا و قاب
زیبای عکست را در آنجا بگذار!

بیا در قلبم با صدای مهربانت بگو درد دلت را به من و با فریاد اسم مرا صدا کن و بگو
مرا دوست میداری تا سکوت تلخی  که مدتهاست اعماق  قلبم را فرا گرفته است و
قلبم را غم زده کرده است شکسته شود!

قلبم را پر از محبت و عشق و صفای خودت کن ! بگذار آن خونی که در رگهای خشک
من جاری می شود خون تو باشد و بگذار آن وجود من وجود تو نیز باشد!

عزیزم اینک که مینویسم دوستت دارم چشمانم خیس است ، به خدا خیس است ،
پس چشمهای خیس مرا باور کن و  تو نیز به من بگو مرا دوست میداری.

با آهنگ دلنشین عشق و با یاد تو و با عشق به قلب تو با چشمانی خیس و قلبی پر از
امید اگر نخندی و اگر بیخیال این دل عاشق من نباشی می نویسم  که دوستت دارم...

اینبار نه از حفظ میگویم و نه تکرار میکنم ، اینبار برای آخرین بار میگویم این کلمه
را !!!! چونکه دوست داشتن به عمل است نه به گفتن! پس برای آخرین بار  میگویم
که مرا بفهمی  و قلب شکسته و عاشق  مرا باور داشته باشی ::::::::

چیزی برای گفتن نیست

 

انقدردوست دارم , بشنوی خندت میگیره         تو نگاه میکنیو دلم تو چشات میمیره

انقدردوست دارم , دیوونه بازی میکنم           کلکم شاکی نشو من تورو راضی میکنم

قیمت چشای تو قلب منه , اندازه نیست          واسه دوست دشتن تو نیازی به اجازه نیست

انقدردوست دارم , حوصله تورو سر میبرم      یه روز نیای بگی دوست ندارم

ساعت دیدن تو , صدای من در نمیاد             اره تقصیر منه دوست دارم خیلی زیاد

انقدردوست دارم , شماره ها خسته می شن       تا نهایت میرنو , با چشات بسته میشن

 

بهش نگید که من چه قدر دوستش
دارمبهش نگید که من چه قدردوستش دارم

برای بردن دلش؛کوه راروشونه ام میذارم

بهش نگیددیوونه ی چشمهاش شدم

مست همه شیطونیهاش،عاشق خنده هاش شدم

اگه بفهمه عاشقم؛میره وپیداش نمیشه

کی میدونه؛ عاقبت این دل زارم چی میشه؟

اگه بفهمه عاشقم،قلبش را پنهون میکنه
 پیش چشمهای عاشقم؛ رقیب را مهمون میکنه
****
بهش بگو
برای یک بار هم شده ، چشماتو رو هم میذاری؟
پیش خودت فکر بکنی ، چقدر اونو دوسش داری؟
 
برای یک بار هم شده ، خوبیهاشو حدس میزنی؟
پیش خودت فکر بکنی ، دلش رو هرگز نشکنی؟
 
برای یـک بـار هم شده ، اشکـا شـو یـادت مـیاری؟
پِیــش خودت فــکر بکـنی ،  هر گز اونا رونـبـیـنـی؟
 
برای یک بار هم شـده ، دسـتاشو خــاطــر مــیا ری؟
پـیـش خودت فکــر بـکنی ، نوازشـها از اون دیــدی؟
 
بــرای یــک بـار هـم شــده، وجودشــو بـــاور داری؟
پــیش خـودت فـکر بکـنی، بـدون اون چــی کم داری؟
 
 (( بــرای یـک بارهـم شـده، ((بهش بگو دوسش داری
پیش خودت هـی فکر نکن، این بار زمان رو کم داری

 

رفاقت قصه تلخی است

 

رفاقت قصه تلخی است ، که از نامش هراسانم .

 من آن گلبرگم که می میرم ز بی آبی ولی با منت و خواری پی شبنم نمی گردم .

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد خواهان کسی باش که خواهان تو باشد.......!!!!!!!!!!

شاید...

شاید اگر دائم بودی کنارم

یه روز می دیدم که دوستت ندارم

میخوام برم که تا ابد بمونم

سخته برای هر دومون میدونم

فکر نکنی دوری و اینجا نیستی

قلب من اونجاست تو تنها نیستی

خودم میرم عکسام ولی تو قاب

میشنوه حرف رو ولی بی جوابه

رفتن من شاید یه انتقام

واسه شناخت تو تو این زمونه

غصه نخور زندگی رنگارنگه

یه وقتایی دور شدنم قشنگه

مراقب گلدون اطلسی باش

یه وقتایی منتظر کسی باش

کسی که چشماش یه کمی روشنه

شاید یه قدری هم شبیه من


مناظره

مناظره !

زندگی:من فرصتی مغتنم برای بودنم

تو اژدهایی مترصد بلعیدن

مرگ:من اغازی به ارامش ابدیم

تو اغازی به الام دنیوی

زندگی:من خالق یک لحظه شیرین عاشقانه ام

توجابری که دریغ از این لحظه نداری

مرگ:تو تحمیل ناخواستهء گریبانگیر بشریتی

من منتخب انها برای رهایی از تو

زندگی:تو فاجعه انفصال عاشق و معشوقی

من فرصت دوباره باهم بودنشان.( زندگی اینجا رو خوب اومدی)

مرگ:تو بار سنگین اجباری برای زجر کشیدن

من جرثومه ای برای گریز از این وادی

زندگی:تو اشک مادر داغدیده ای

من اشک شوق دیدار فرزند مفقود الاثر

مرگ:تو تولد کودک نامشروع دو بی خانمانی

من گریزی برای رهایی از این مخمصه

زندگی:من لبخند زیبای یک نو مادرم

تو خلوت تنهایی یک زوج عاشق

مرگ:من پایان ناله های یک پیرمرد زمینگیرم

تو اصراری زجرالود به بودن او

زندگی:من مصور یک بوسه ء شیرین عاشقانه ام

تو قطره اشک یک عاشق در هجران معشوق.( ایولا خوشم اومد)

مرگ:تو چشم نظاره گر شکنجه های یک شکنجه گری

من تیر خلاصی از این عذاب

زندگی:من عفو یک پدر داغدیده ام

تو سنگسار یک زن به جرم عاشق بودن.

مرگ:من خط بطلان به وجود پس از مرگ معشوقم

تو جزای جرم زندگی بدون او

زندگی:من نگاه نوازشگر یک پریزادهام

تو خلوت سرد تنهایی

مرگ:من فرصت گرم انتقامم

تو انتظار بیهوده یک مادر ناباور

زندگی:من نقطه اوج عروج یک انسانم

تو نزول او به پستترین جای ممکن