من و تو

!ما ماهی های اوزون برون. محکوم به ماهی تابه ی واقعیتیم

من و تو

!ما ماهی های اوزون برون. محکوم به ماهی تابه ی واقعیتیم

به نام آنکه ناقوس قلبش صدای عشق می نوازد

نمی خواهم بگویم تورا به اندازه ی دریاها و اقیانوس ها دوست دارم چون دریا ها و اقیانوس ها خشک شدنی هستند . نمی خواهم بگویم تورا به اندازه ی خورشید دوست دارم چرا که خورشید را غروبی هست . اما می خواهم تورا به اندازه ی چیزی دوست داشته باشم که آن را پایانی نباشد . مهربانم : من تورا به اندازه ی قلبم دوست دارم چرا که قلبم تا که جان در بدن دارم می تپد . عزیزم : دوستت دارم نه بدان خاطر که دوستم داشته باشی .دوستت دارم بدان خاطر که شایسته دوست داشتن هستی .

گاهی از من عاشقانه یاد کن     به یادم بوسه ای بر باد کن


دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌

                               من بودم و غروبی سرخ که نشان از تاریکی تلخی داشت

                           به ذهنم فشار آوردم تا تو را به خاطر آورم

                           ولی هر چه سعی کردم به ذهنم هم نیومدی

                           همان لحظه که خورشید خانم داشت می رفت

                            به خاطرم اومد که تو تمام هستی من بودی

                            و لی نمیدانستم که به زیبا یهای دنیا نباید دل بست

                            به تویی که زیبایی محض بودی

                            آنروز غروب عشق من بود

                             من فهمیدم که وعده گلرخان وفایی ندارد

                             شکوه هایی که از تو داشتم به فراموشی سپردم

                             و گفتم که باید او را زخاطر برد

                              خورشید رفت و شب امد

                              ولی من هنوز روز را ندیده ام

                              اگر هر غروب طلوعی دارد

                              ولی این غروب طلوعی ندارد 

                              حالا دیگر من مانده ام و یک دنیا تاریکی

                              غروب عشق اگر غمگین بود

                               ولی برایم دوست داشتنی بود    


                                           بیایی به برم،لمس کنی راز دلم

وای که پژمرده گلی بودم و آبم دادی

در نگاه دگران،در پس رازی پنهان

مست و دیوانه ای بودم که تو جامم دادی
تو چه میدانستی مرهمی بر دل شیدای منی

آمدی در دل و جانم،تو صفایم دادی
تو امیدم دادی،تو به من عشق،صفا،مهرو وفایم دادی

بوم نقَاشی من بیرنگ بود،وه که جلایم دادی
پیکرم همچو کویری تشنه

در پی آب سفر کرد خسته
ای که تو با قلم انگشتت

ضربه بر من زدی و تاب و توانم دادی
دیده ات را به چه شوقی تو به من میدادی

تو طبیبی بودی که در این راز دل انگیز،دوایم دادی
راز من در پی لمس دل تو

وای بر من چه دلی بود دلت نان و نوایم دادی...

بیایی به برم،لمس کنی راز دلم

وای که پژمرده گلی بودم و آبم دادی

در نگاه دگران،در پس رازی پنهان

مست و دیوانه ای بودم که تو جامم دادی

تو چه میدانستی مرهمی بر دل شیدای منی

آمدی در دل و جانم،تو صفایم دادی

تو امیدم دادی،تو به من عشق،صفا،مهرو وفایم دادی

بوم نقَاشی من بیرنگ بود،وه که جلایم دادی

پیکرم همچو کویری تشنه

در پی آب سفر کرد خسته

ای که تو با قلم انگشتت

ضربه بر من زدی و تاب و توانم دادی

دیده ات را به چه شوقی تو به من میدادی

تو طبیبی بودی که در این راز دل انگیز،دوایم دادی

راز من در پی لمس دل تو

وای بر من چه دلی بود دلت نان و نوایم دادی...

  

شاید عشق



                                        نیمکت تنهای من


نیمکت تنهایی


سلام به همه ی دوستان یک مدت آپ نمیکنم ولی شما سر بزنید مرسی.بای

برای آخرین بار

 

برای آخرین بار میگویم که دوستت دارم

 

دوستت دارم ، بی آنکه مرا دوست داشته باشی ...


دوستت دارم حتی اگر از چشمان خیسم بخندی و بی خیال این باشی که  دلم
شکسته است...

دوستت دارم حتی اگر دلت سنگ باشد ، حتی اگر هیچ احساسی بر من نداشته
باشی با اینکه میدانم  در دلت یک دنیا محبت است و احساست مثل آب پاک و زلال
است...

عزیزم باور کن به تو نیاز دارم ، منی که قلبی ویرانه دارم ودلی سوخته ، منی که
ساحل دریای دلم طوفانی است و امواج غم و غصه در دلم زیر و رو می شود نیاز به تو
دارم که قلبم را با محبت و عشقت صفا دهی ، دل سوخته ام را با عشقت جان بدهی
و ساحل دریای دلم را آرامتر از همیشه کنی...

عزیزم مرا باور داشته باش ، حتی برای یک لحظه هم که شده قلب مرا با تمام
وجودت حس کن ... بیا تا تنهایی دوباره به ویرانه دلم نیامده است !

 تا تنهایی قاب  خالی و بدون عکسش را در طاقچه قلبم نگذاشته است،  تو بیا و قاب
زیبای عکست را در آنجا بگذار!

بیا در قلبم با صدای مهربانت بگو درد دلت را به من و با فریاد اسم مرا صدا کن و بگو
مرا دوست میداری تا سکوت تلخی  که مدتهاست اعماق  قلبم را فرا گرفته است و
قلبم را غم زده کرده است شکسته شود!

قلبم را پر از محبت و عشق و صفای خودت کن ! بگذار آن خونی که در رگهای خشک
من جاری می شود خون تو باشد و بگذار آن وجود من وجود تو نیز باشد!

عزیزم اینک که مینویسم دوستت دارم چشمانم خیس است ، به خدا خیس است ،
پس چشمهای خیس مرا باور کن و  تو نیز به من بگو مرا دوست میداری.

با آهنگ دلنشین عشق و با یاد تو و با عشق به قلب تو با چشمانی خیس و قلبی پر از
امید اگر نخندی و اگر بیخیال این دل عاشق من نباشی می نویسم  که دوستت دارم...

اینبار نه از حفظ میگویم و نه تکرار میکنم ، اینبار برای آخرین بار میگویم این کلمه
را !!!! چونکه دوست داشتن به عمل است نه به گفتن! پس برای آخرین بار  میگویم
که مرا بفهمی  و قلب شکسته و عاشق  مرا باور داشته باشی ::::::::

چیزی برای گفتن نیست

 

انقدردوست دارم , بشنوی خندت میگیره         تو نگاه میکنیو دلم تو چشات میمیره

انقدردوست دارم , دیوونه بازی میکنم           کلکم شاکی نشو من تورو راضی میکنم

قیمت چشای تو قلب منه , اندازه نیست          واسه دوست دشتن تو نیازی به اجازه نیست

انقدردوست دارم , حوصله تورو سر میبرم      یه روز نیای بگی دوست ندارم

ساعت دیدن تو , صدای من در نمیاد             اره تقصیر منه دوست دارم خیلی زیاد

انقدردوست دارم , شماره ها خسته می شن       تا نهایت میرنو , با چشات بسته میشن

 

بهش نگید که من چه قدر دوستش
دارمبهش نگید که من چه قدردوستش دارم

برای بردن دلش؛کوه راروشونه ام میذارم

بهش نگیددیوونه ی چشمهاش شدم

مست همه شیطونیهاش،عاشق خنده هاش شدم

اگه بفهمه عاشقم؛میره وپیداش نمیشه

کی میدونه؛ عاقبت این دل زارم چی میشه؟

اگه بفهمه عاشقم،قلبش را پنهون میکنه
 پیش چشمهای عاشقم؛ رقیب را مهمون میکنه
****
بهش بگو
برای یک بار هم شده ، چشماتو رو هم میذاری؟
پیش خودت فکر بکنی ، چقدر اونو دوسش داری؟
 
برای یک بار هم شده ، خوبیهاشو حدس میزنی؟
پیش خودت فکر بکنی ، دلش رو هرگز نشکنی؟
 
برای یـک بـار هم شده ، اشکـا شـو یـادت مـیاری؟
پِیــش خودت فــکر بکـنی ،  هر گز اونا رونـبـیـنـی؟
 
برای یک بار هم شـده ، دسـتاشو خــاطــر مــیا ری؟
پـیـش خودت فکــر بـکنی ، نوازشـها از اون دیــدی؟
 
بــرای یــک بـار هـم شــده، وجودشــو بـــاور داری؟
پــیش خـودت فـکر بکـنی، بـدون اون چــی کم داری؟
 
 (( بــرای یـک بارهـم شـده، ((بهش بگو دوسش داری
پیش خودت هـی فکر نکن، این بار زمان رو کم داری

 

رفاقت قصه تلخی است

 

رفاقت قصه تلخی است ، که از نامش هراسانم .

 من آن گلبرگم که می میرم ز بی آبی ولی با منت و خواری پی شبنم نمی گردم .

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد خواهان کسی باش که خواهان تو باشد.......!!!!!!!!!!