من و تو

!ما ماهی های اوزون برون. محکوم به ماهی تابه ی واقعیتیم

من و تو

!ما ماهی های اوزون برون. محکوم به ماهی تابه ی واقعیتیم

اتاق آبی

خورشید به درون اتاقم سرک می کشد..... این اتاق آن رنگ و بوی همیشگی را ندارد... 

اینجا دیگر کلبه ی متروکه ای نیست که شبها چراغ کم نوری در آن سوسو می زند اینجا دیگر خانه ی سکوت و گذرگاه ارواح بدی نیست... 

دستانت را به من بده و به اتاق آبی من قدم بگذار... در را آرام بگشا نگذار سمفونی وجود خدا که در و دیوار این اتاق در حال نواختن آن هستند از حضور باز بماند... قدم که می گذاری به روی زمینش یادت باشد که اینجا با لاجورد آسمان سنگفرش شده اینجا خود آسمان است با آن ابرهای لطیف و نرم... 

می شنوی آواز عشق را که میان من و معشوقم جاری است...؟! حس می کنی ترانه ی باران را که شیشه های اتاق زیبایم را به بهترین ریتم می نوازد...اینجا آفتاب میتابد و آن بیرون باران می بارد و من... دلم نمی گیرد... 

به در ودیوار پر نقش و نگار اتاقم بنگر...این عکس ها که می بینی عکس فرشته های من است اینها امیدهای من هستند نامشان را نمی گویم تنها بدان هر کدام سازی بهشتی می نوازند و از اعماق دل خداوند مهربانم به سرای من پا نهاده اند. 

اتاق من پر از نور و عشق و شعرو شمع و گل و پروانه و عطر و بوی بهشت و نوای آسمانی چنگ و عود است... 

اتاق من اتاق آبی من..پر از دلبستگی های من است...اینجا میعادگاه عاشق و معشوق و دیباچه ی سرودن زیبایی هاست...اتاق آبی من یکپارچه احساس است و احساس... 

آن صندوقچه را می بینی...آنجا صندوقچه ی خاطرات...رازها و عواطف و احساسا ت من است کلیدش درون چشم های دخترکی است که قاب عکسش به روی طاقچه ی کوچک آرزو هاست...دخترکی به نام نیلوفر آبی... 

بر سر در اتاق من نوشته ای حک شده: این اتاق...قلب دخترکی است که با هر چه عشق و عشق برای تو و خالق تو می تپد... اینجا آرامگاه دخترکی است که تمام هستی اش احساس ناب دوست داشتن است... اینجا خانه ی دل من است سرای من... 

اینجا قلب من است که برای تو می تپد الهه ی آبی من... 

اینجا دریای متلاطم احساس می خروشد و صدای زمزمه ی احساسی به گوش می رسد که همواره چنین می خواند: 

خداوندا! احساسم را ازمن مگیر که بی احساس پرنده ی کوچک پر و بال شکسته ای هستم که جان میدهدومی میرد... 

بار الها!فرشته های مهر بانی را که به من عطا کردی از من مگیر که بدون آنها روزه دار سکوت و تنهایی خواهم بود... 

پروردگارا!قلبم مالامال از عشق توست هر لحظه بیشتر وبیشتر بر من و احساسم فرود آی تا پاک بمانم...

آمین! 

 

 

 

 

 

 

 

من دوستا ی خیلی خوبی دارم ... یه زمانی فکر می کردم که وقتی برم دانشگاه دوستای خوبی پیدا می کنم اما اینطوری نشد و من... الآن دوستای خوبی دارم که وقتی ناراحتم سعی می کنن آرومم کنن و وقتی شادم ار شادی من خدارو شکر می کنن و من... خدارو سپاس گزارم که  این  دوستای خوب رو به من هدیه داد... 

متن بالا رو تقدیم می کنم به فرشته های عزیزم که اول اسماشون س و م و ا و م هست. 

 

 

 

                                               نیلوفر آبی

نظرات 6 + ارسال نظر
۱ یکشنبه 17 آبان 1388 ساعت 03:06 ب.ظ

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت دوست گرامی: (لطفا دقت فرمایید)
حدود2ماه من به این کار مشقولم.تا اکنون درآمد قابل توجهی کسب کردم.3میلیون تومان.شما هم میتونید امتحان کنید لطفا به این آدرس مراجعه کنید باتشکر
www.click-money2010.blogsky.com

مه یکشنبه 17 آبان 1388 ساعت 08:59 ب.ظ

دهانم...باااااااااااااااااااااااااااااااااااااز.....از ....احساااااااااااااااااااااااس......................سپهررررررررررررررررررر..................شااااااااااااااااااااااااااااهد....................
چشمانم.............جاری..در .درون...............دلم.......جدیدا شاعر شده.......از دست شماها...............

س یکشنبه 17 آبان 1388 ساعت 09:02 ب.ظ

vaghan heyrat kardam kheili ghashng bod kheili taghir karde neveshtehat kheili +++++ shodi tabrik migam azizam rasti mahgardemon mobarak....

ا دوشنبه 18 آبان 1388 ساعت 10:11 ب.ظ http://newage-music.blogfa.com

خیلی مطلبت قشنگ بود.پر از انرژی مثبت بود.همینو ازت میخوام.
بازم از این مطالب بزار حتما

مژگان شنبه 28 آذر 1388 ساعت 11:53 ق.ظ http://www.novella.blogfa.com

سلام.
مرسی از حضورتون تو بلاگم

خلوت دل یکشنبه 6 دی 1388 ساعت 12:57 ب.ظ http://khalvated.blogsky.com

قطره های احساسم کجاست؟ خدایا! با تو صحبت می کنم...مرا می شنوی؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد