من و تو

!ما ماهی های اوزون برون. محکوم به ماهی تابه ی واقعیتیم

من و تو

!ما ماهی های اوزون برون. محکوم به ماهی تابه ی واقعیتیم

به هوشنگ گلشیری

قناری گفت:ـــکره ی ما

کره ی قفس ها با میله های زرین و چینه دان چینی.

ماهی سرخ سفره ی هفت سین اش به محیطی تعبیر کرد

که هر بهار

متبلور می شود

کرکس گفت:ــــ سیاره ی من

سیاره ی بی هم تایی که در آن

مرگ

مایده می آفریند.

کوسه گفت:ــــ زمین

سفره ی برکت خیز اقیانوس ها

انسان سخنی نگفت

تنها او بود که جامه به تن داشت

و آستین اش از اشک تر بود. 

                                                   زنده یاد احمد شاملو

در قلب من

اگه یکی رو دیدی که وقتی داری رد می‌شی برمیگرده نگات میکنه بدون براش مهمی

اگه یکی رو دیدی که وقتی داری می افتی برمیگرده با عجله میاد به سمتت بدون براش عزیزی

اگه یکی رو دیدی که وقتی داری می‌خندی برمیگرده نگات میکنه بدون براش قشنگی

اگه یکی رو دیدی که وقتی داری گریه می‌کنی باهات اشک میریزه بدون دوستت داره

اگه یکی رو دیدی که وقتی داری با یکی حرف میزنی ترکت میکنه بدون عاشقته ...


خیلی سخته بغض داشته باشی اما نخوای کسی بفهمه

خیلی سخته عزیزترین کست از بخواد فراموشش کنی

خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری

خیلی سخته روز تولدت همه بهت تبریک بگن جز اونی که فکر میکنی بخاطرش زنده ای

خیلی سخته غرورت رو بخاطر یک نفر بشکنی بعد بفهمی (دوستت نداره).

نشانی

((خانه دوست کجاست؟))در فلق بود که پرسید سوار

آسمان مکثی کرد

رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید

((نرسیده به درخت

کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است

و در آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت آبی است.

می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر بدر می آرد

پس به سمت گل تنهایی می پیچی

دو قدم مانده به گل

پای فواره ی جاوید اساطیر زمین می مانی

و ترا ترسی شفاف فرا می گیرد

در صمیمیت سیال فضا خش خشی  می شنوی

کودکی می ینی

رفته از کاج بلندی بالا جوجه بردارد از لانه ی نور

و از می پرسی

خانه ی دوست کجاست.))

                                                            سهراب سپهری

زندگی

زورکی نخند عزیزم 

 

میدونم اومدی بازی

 

نمی خوام این آخرین بازی زندگیم به بازی

 

خودتو راحت کنو فکر کن که جبران گذشتس

 

از من میگذره اما به دلت چاله نسازی

 

امدی بشکنی بشکن

 

از من ساده چی مونده

 

قبل تو هرکی بوده تموم تارو پود سوزونده

 

تو هم از یکی دیگه سوختی میخوای تلافی باشه

 

بیا این تو و دل و باقی احساسی که مونده.........

 

دل ما اونقده پارست

 

موندش مرگ دوبارست

 

آسمون سینه ی ما خیلی وقت بی ستارست (حالا که رفتی چرا گفتی میخوام ستارت بشم)

 

همینی که باقی مونده واسه دل خوشی تو بشکن

 

تیکه تیکه هامو بردن

 

آخرینشم تو بکن

 

نمیخوام بگذرعمری

 

خسته شی واسه فریبم

 

یقتو نمیگیره هیچ کس

 

اخه من اینجا غریبم

 

بزن و برو عزیزم

 

مثل هر کس که زدو برد

 

طفلی این دل که همیشه

 

به گناه دیگرون مرد

 

نفرت تو از غریبه

 

سر یک غریب خراب کن

 

خنده ی کوتاهمم رو بیا گریه کن عزاب کن

 

مهمم نیست که چه جرمی یا گناهی این سزا شه

 

باقی دلم یک مشت خاک همینم میخوام نباشه

 

اوقده های یک شکست خالی کن سر دل من

 

دیگه متروک مونده سنگ خاک پیر ساحل من

 

از نگاهات خوب میفهمم

 

که تو فکرت یک فریب

 

بازی بسه پاشو بشکن

 

من غریب و تو غریبه

 

دل ما اونقده پارست

 

موندش مرگ دوبارست

 

آسمون سینه ی ما خیلی وقت بی ستارست

 

همینی که باقی مونده واسه دل خوشی تو بشکن

 

تیکه تیکه هامو بردن

 

آخرینشم تو بکن

 

نمیخوام بگذرعمری

 

خسته شی واسه فریبم

 

یقتو نمیگیره هیچ کس

 

من که با خودم غریبم

 

بزن و برو عزیزم

 

مثل هر کس که زدو برد

 

طفلی این دل که همیشه

 

به گناه دیگرون مرد..................................

 

                                                          رضا صادقی

 

تقدیم به تو

به جای دسته گل بزرگی که فردا بر قبرم نثار می کنی

امروز با شاخه گل کوچکی یادم کن

بجای سیل اشکی که فردا بر مزارم می ریزی

امروز با تبسم مختصری شادم کن

بجای آن متن های تسلیت گویی که فردا در روزنامه ها برایم می نویسی

امروز با پیام کوچکی خوشحالم کن


اگه قلبمو شکستی به فدای یک نگاهت این منم چون گل یاس نشستم سر راهت تو ببین غبار غم

 

رو که نشسته بر نگاهم اگه من نمردم از عشق تو بدون که روسیاهم اگه عاشقی یه درده چه کسی

 

این درد ندیده تو بگو کدام عاشق رنج دوری ندیده اگه عاشقی گناهه ما همه غرق گناهیم میون این

 

همه آدم یه غریب و بی پناهیم تو ببین به جرمه عشقت پره پروازمو بستند تو ندیدی منه مغرور

 

چه بی صدا شکستم


تو را من دوست می دارم

دوست داشتن دلیل و برهان نمی خواهد

اگر صد بار و با صد بهانه عشقم را رد کنی

من سر افراز تر از قبل به سوی تو می آیم

دلِ دیوانه ام عشقت را ارزان نمی خواهد

من افتاده تر از پیش، جلوی تو زانو می زنم

گریه می کنم

تعظیم در برابر تو از شأن من نمی کاهد

تو را من دوست می دارم

این را هر کس می داند همرهم

هر قسمت از وجودم را به خاطر عشق تو می دهم

تو را من می خواهم با تمام جانم

می خواهم برایت بمیرم، چرایش را نمی دانم

تو را من دوست می دارم

اندازه سالهای عمرم

قد آرزوهایی که برای تو دادم

قد تمام اشکهایم که برای تو، به یاد تو می ریزم

تو را من می خواهم دیوانه وار

تو را می خواهم مثل سایه در کنارم

اگر تو باشی چراغ خانه ام، دیگر آرزویی ندارم

به تو محتاجم ای تنها نیازم

اگر کمکم نیایی تمام زندگی ام را می بازم

تو را من دوست می دارم

صمیمانه ترین احساساتم را تقدیم تو می کنم یارم

تو را دوست دارد کسی که نمی خواهد تنهایت بگذارد

برایش دنیا با تمام زیباییها بی تو دیدن ندارد

تو را می خواهم زیبای عشق آفرینم

هر غروب در ساحل منتظرت می نشینم.

 دوستت دارم ...