من و تو

!ما ماهی های اوزون برون. محکوم به ماهی تابه ی واقعیتیم

من و تو

!ما ماهی های اوزون برون. محکوم به ماهی تابه ی واقعیتیم

تقدیم به تو

به جای دسته گل بزرگی که فردا بر قبرم نثار می کنی

امروز با شاخه گل کوچکی یادم کن

بجای سیل اشکی که فردا بر مزارم می ریزی

امروز با تبسم مختصری شادم کن

بجای آن متن های تسلیت گویی که فردا در روزنامه ها برایم می نویسی

امروز با پیام کوچکی خوشحالم کن


اگه قلبمو شکستی به فدای یک نگاهت این منم چون گل یاس نشستم سر راهت تو ببین غبار غم

 

رو که نشسته بر نگاهم اگه من نمردم از عشق تو بدون که روسیاهم اگه عاشقی یه درده چه کسی

 

این درد ندیده تو بگو کدام عاشق رنج دوری ندیده اگه عاشقی گناهه ما همه غرق گناهیم میون این

 

همه آدم یه غریب و بی پناهیم تو ببین به جرمه عشقت پره پروازمو بستند تو ندیدی منه مغرور

 

چه بی صدا شکستم


تو را من دوست می دارم

دوست داشتن دلیل و برهان نمی خواهد

اگر صد بار و با صد بهانه عشقم را رد کنی

من سر افراز تر از قبل به سوی تو می آیم

دلِ دیوانه ام عشقت را ارزان نمی خواهد

من افتاده تر از پیش، جلوی تو زانو می زنم

گریه می کنم

تعظیم در برابر تو از شأن من نمی کاهد

تو را من دوست می دارم

این را هر کس می داند همرهم

هر قسمت از وجودم را به خاطر عشق تو می دهم

تو را من می خواهم با تمام جانم

می خواهم برایت بمیرم، چرایش را نمی دانم

تو را من دوست می دارم

اندازه سالهای عمرم

قد آرزوهایی که برای تو دادم

قد تمام اشکهایم که برای تو، به یاد تو می ریزم

تو را من می خواهم دیوانه وار

تو را می خواهم مثل سایه در کنارم

اگر تو باشی چراغ خانه ام، دیگر آرزویی ندارم

به تو محتاجم ای تنها نیازم

اگر کمکم نیایی تمام زندگی ام را می بازم

تو را من دوست می دارم

صمیمانه ترین احساساتم را تقدیم تو می کنم یارم

تو را دوست دارد کسی که نمی خواهد تنهایت بگذارد

برایش دنیا با تمام زیباییها بی تو دیدن ندارد

تو را می خواهم زیبای عشق آفرینم

هر غروب در ساحل منتظرت می نشینم.

 دوستت دارم ...

نظرات 3 + ارسال نظر
عصاره ی عشق جمعه 13 مرداد 1385 ساعت 08:28 ق.ظ http://1h6h.blogfa.com/

سلام خسته نلاشی

قلم بسیار زیبایی داری



چه خوب میشد آه بکشیم برای درد آدمها



چه خوب میشد ناله کنیم برای دلشکسته ها



چه خوب میشدبغض بکنیم برای هر رهگذری



چه خوب میشد چاره باشیم برای بهونه ها



چه خوب میشد رها بشیم از قید هر پنجره ای



چه خوب میشد سایه باشیم برای غریبه ها



چه خوب میشد دلامونو پیوند ندیم با غصه ها



چه خوب میشد پیکی باشیم برای فاصله ها



چه خوب میشد دعا کنیم برای هر پرنده ای



چه خوب میشد طلوع باشیم برای عشق آدما



از آشناییتون خوشبختم

موفق و پیروز باشی

بدرود

حمید جمعه 13 مرداد 1385 ساعت 04:25 ب.ظ http://hamid1128.blogfa.com

سلام
حالا دیگه بی خبر آپ می کنی
موفق وپیروز باشی
راستی مطلبت هم مثل همیشه زیبا بود
یا حق

آمد جمعه 13 مرداد 1385 ساعت 05:21 ب.ظ http://amedth.persianblog.com

خسته نباشید . همیشه قلمت برقرار و پر جوهر باد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد