و این ثانیه هاست که عشق مرا وسعت داد با ترنم یک لبخند و با طنین یک صدا در امواج متلاطم دریا . در کشاکش عشق ونفرت و در زلالیت سکوت و تاریکی شب این عشق بود که ستاره بخت مرا شناخت و به ندای درونیم لبخند زد و فریاد بودن را سرود .
اینکه برای بودن باید رفت
برای عشق باید سرود
برای لبخند باید معنی دیدن را فهمید
برای نگاه باید عاشق بود
برای خواستن باید فریاد کشید فریاد بودن
و...
گاهی بخاطر حرمت عشق
باید سکوت کرد.
سلام
خوبی سپهر جان؟
آقا عالی بود
از این پست خیلی خوشم اومد
ممنونم که خبرم کردی
خدانگهدار
سلام
خوب بود
ممنون که خبرم کردی
موفق باشی
بابا عشق.
بابا شعر قشنگ
ما آخر نفهمیدیم تو بالاخره عاشقی یا نه!!!!!!!!!!!!!!!!!
متن قشنگی بود..
موفق باشی
سلام خسته نباشی
قلم بسیار زیبایی داری
تصویر بسیار زیبایی بود
من که خیلی از این پستت خوشم اومد
موفق باشی
بدرود
حالا به خاطره حرمت عشقه که سکوت کردی؟؟؟؟!!!!!
سلام آقا سپهر
خوبین ؟
ممنون که تشریف آوردید و لطف کردید به من اطلاع دادید که آپ کردید ..بسیار زیبا بود مثل همیشه ..عالی بود
موفق و پیروز باشید .
در پناه حق .
کاش همه عاشقا مثل دریا بودن برای بدست آوردن عشقشون حاضر بودن با تمام وجود خودشونو به صخره ها بزنن حتی اگه چند متر به عقب برگردن و مجبور بشن ذره های خورد شده خودشونو توی خودشون تحمل کنن ..........
قشنگ بود...مثل همیشه
تو فکر یک سقفم ، یک سقف رویایی. سقفی برای ما ، حتی مقوایی
زیر این سقف ، خوبه عطر ، خود فراموشی بپاشیم
آخر قصه بخوابیم ، اول ترانه پاشیم
ممنون از اینکه لحظاتی رو همسفرم بودید و از یادگاری زیبا
شاد باشید
تو فکر یک سقفم ، یک سقف رویایی. سقفی برای ما ، حتی مقوایی
زیر این سقف ، خوبه عطر ، خود فراموشی بپاشیم
آخر قصه بخوابیم ، اول ترانه پاشیم
ممنون از اینکه لحظاتی رو همسفرم بودید و از یادگاری زیبا
شاد باشید
سلام..........
فقط اومدم یه سوءال بپرسم :تو از من ناراحتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام خوبی اقا سپهر وبلاگت خیلی قشنگه
من که خیلی خوشم اومد به منم سر بزن فعلا بای
یا علی
به امید فرج