من و تو

!ما ماهی های اوزون برون. محکوم به ماهی تابه ی واقعیتیم

من و تو

!ما ماهی های اوزون برون. محکوم به ماهی تابه ی واقعیتیم

تظاهر...

خسته ام... 

از همای آدمای اطرافم... 

ار آدمایی که سعی می کنن پوچی درونشون رو پشت رنگ و لعاب بیش از حد آرایششون یا لباس های رنگارنگشون پنهان کنن... 

آدم هایی که مثل یک عروسک کوکی خیلی دلبر و خوشگل فقط زندگی می کنن تا یکی بیاد بخردشون و با خودش به خونه ببره... 

آدم هایی که همه ی فضای اطرافم رو پر کردن و من فقط برای فرار ار اونا به اتاق کوچیک خودم پناه میبرم و بغض تلخمو قورت می دم چون نمی خوام به خاطر پوچی اونا گریه کنم... 

بغض تلخم هم فقط به خاطر گیر کردنم بین همین آدماست و این که جز سکوت کردن و لبخند زدن در برابرشون کار دیگه ای نمی تونم انجام بدم... 

همین! 

 

 

                                                                 نیلوفر آبی...

از طرف خدا...

به : تو

تاریخ : امروز

موضوع : خودت

رفرنس نامه : زندگی

 

من خدا هستم امروز می خواهم به تمامی مشکلات تو رسیدگی کنم به کمک تو هم نیازی ندارم پس روز خوبی داشته باشی

 

من دوستت دارم و بخاطر داشته باش  وقتی شرایط بنحوی هستند که تو نمی تونی از پس مشکلاتت بربیای اصلا سعی نکن که خودت پی راه حل باشی بلکه اونها را بعهده خداوند بگذار

 

زمانش که برسد خودم رسیدگی می کنم تمامی مشکلات حل می شوند اما در زمانی که من تعیین می کنم نه زمانی که تو می خواهی

 

وقتی که مشکلت رو پیش من می فرستی دیگه دلیلی برای نگرانی نیست بجای نگرانی روی چیزهایی تمرکز کن که الان توی زندگیت داری شاید تصمیم بگیری که این پیام رو برای یک دوست بفرستی متشکرم با این کار شاید از طریق جدیدی شرایط زندگی اونها رو لمس کنی که تا الان نمی دونستی

 

حالا امروز یک روز خوب خواهی داشت

 

خدا اکنون تلاش و دست و پا زدنت رو دیده و دستور می ده که دیگه تموم شه

برکت خدا داره به سمتت می آد