من و تو

!ما ماهی های اوزون برون. محکوم به ماهی تابه ی واقعیتیم

من و تو

!ما ماهی های اوزون برون. محکوم به ماهی تابه ی واقعیتیم

دره ی خاموش

سلام به دوستان عزیزم.امروز واستون از سهراب سپهری یک شعر بسیار قشنگ گذاشتم به نام دره ی خاموش که این شعر رو تقدیم می کنم به نیلوفر عزیزم.
شعر در ادامه ی مطلب
دره ی خاموش

سکوت ‚ بند گسسته است
کنار دره درخت شکوه پیکر بیدی
در آسمان شفق رنگ
عبور ابرسپیدی
نسیم در رگ هر برگ می دود خاموش
نشسته در پس هر صخره وحشتی به کمین
کشیده از پس یک سنگ سوسماری سر
ز خوف دره خاموش
نهفته جنبش پیکر
به راه می نگرد سرد ‚ خشک ‚ تلخ ‚ غمین
چو ماری روی تن کوه می خزد راهی
به راه رهگذری
خیال دره و تنهایی
دوانده در رگ او ترس
کشیده چشم به هر گوشه نقش چشمه وهم
ز هر شکاف تن کوه
خزیده بیرون ماری
به خشم از پس هر سنگ
کشیده خنجر خاری
غروب پر زده از کوه
به چشم گم شده تصویر راه و راهگذر
غمی بزرگ پر از وهم
به صخره سار نشسته است
درون دره تاریک
سکوت ‚ بند گسسته است
نظرات 1 + ارسال نظر
فیلا یکشنبه 6 مرداد 1387 ساعت 08:15 ب.ظ http://golbargziba.blogfa.com

ای مهربانتر از برگ در بوسه های باران
زیبا بود .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد