من و تو

!ما ماهی های اوزون برون. محکوم به ماهی تابه ی واقعیتیم

من و تو

!ما ماهی های اوزون برون. محکوم به ماهی تابه ی واقعیتیم

باران

Shamlou

آنگاه بانوی پر غرور عشق خود را دیدم

در آستانه پر نیلوفر،

که به آسمان بارانی می اندیشید

 

و آنگاه بانوی پر غرور عشق خود را دیدم

در آستانه پر نیلوفر باران،

که پیرهنش دستخوش بادی شوخ بود

 

و آنگاه بانوی پر غرور باران را

در آستانه نیلوفرها،

که از سفر دشوار آسمان باز می آمد

احمد شاملو

نظرات 22 + ارسال نظر
امین یکشنبه 19 شهریور 1385 ساعت 10:44 ب.ظ

salam azizam khoobi che khabar chi kara mikoni? tavallodet mobarak vali sharmande ke mikham yadet bendsazam vali man age 100 bare digem begam tavallodet mobarak midoonam ke behet hal nemide bayad aslie behet bege tavallodet mobarak ta hal koni ghorbanat bye!

عصاره ی عشق دوشنبه 20 شهریور 1385 ساعت 05:49 ق.ظ http://www.1h6h.blogfa.com/

سلام خسته نباشی

قلم بسیار زیبایی داری

امیدوارم به خواسته ات برسی

راستی چرا قالب رو عوض کردی

اون قشتگ تر بود

خلاصه فالب جدیدرو تبریک می گم

موفق و خوشبخت باشی

بدرود

[ بدون نام ] دوشنبه 20 شهریور 1385 ساعت 07:01 ق.ظ

سلام
اپ قشنگیه
خوشحال میشدم یه کوچولو نظرتون رو در مورد پستم بدونم
اصلا نمیخونین نه؟
موفق باشین

niloofar دوشنبه 20 شهریور 1385 ساعت 10:11 ق.ظ http://dokhtareariaei.blogfa.com

salaaam agha sepehr....khoobi?????khoshiii???? salamatii imigam to ham ke khodeto koshti ba niloofar
hala mifahmam cheghadr dooooosesh dari

مرده متحرک دوشنبه 20 شهریور 1385 ساعت 12:03 ب.ظ http://marge-shirin.blogfa.com/

سلام
خوبی سپهر
نیلوفر چطوره؟
شعر خوبی انتخاب کردی...افرین دستت درد نکنه
طرح وبلاگ هم که عوض شده حسابی خونه تکونی کردی
دوستون دارم و براتون ارزوی موفقیت می کنم ازینکه دعوتم کردی ممنونم
سلام برسون

مرده متحرک دوشنبه 20 شهریور 1385 ساعت 12:04 ب.ظ

بی تو امشب باز یک گوشه نشستم
در خیالم آمدم پیش تو و گفتم که خستم

از همه چیز و همه کس به تو گفتم
های های گریه کردم
زار زار ناله کردم

گفتم اینجا غصه دارم
هیچکس را هم ندارم
از همه چیز و همه کس من گسستم
با همین دستهای بستم
مثل اینکه کودک هستم
از تو پرسیدم تو میدانی که هستم؟

تو به من خندیدی و گفتی که باز هم
در این دنیای زیبا
چشم بر خوبیها بستم

[ بدون نام ] سه‌شنبه 21 شهریور 1385 ساعت 02:02 ق.ظ http://www.set4yesh.blogfa.com

آریا و آنیا سه‌شنبه 21 شهریور 1385 ساعت 02:03 ق.ظ http://www.set4yesh.blogfa.com

سلام
وب متنوعی دارید
به وب ما هم بیا بدک نیست خواستی آرچیوم یه سرک بکش

مرجان سه‌شنبه 21 شهریور 1385 ساعت 07:28 ق.ظ http://shaghayeghe-vahshi.blogsky.com

سلام بر داداشی خودم
از این ورا ! خیلی خوشحالم کردی گلم هم اینکه بهم سر زدی و هم اینکه واسه پست جدیدت خبرم کردی عزیز دلم
اینو بگم که وجود مصراع های تکراری تو شعرت ، شعرت رو برام خیلی جذاب تر کرد دستت درد نکنه
بازم به من سر بزن
بای بای

[ بدون نام ] سه‌شنبه 21 شهریور 1385 ساعت 08:28 ق.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
شعر زیبایی بود..

مجید سه‌شنبه 21 شهریور 1385 ساعت 04:54 ب.ظ http://www.memorize.blogfa.com

سلام
این پستت هم مثه بقیه عالی هستش

سپهر چهارشنبه 22 شهریور 1385 ساعت 02:14 ب.ظ http://www.dare.blogfa.com

سلام دوست من ببخشید جند وقت سر نزدم حالا تلافی میکنم شعر خیلی قشنگی بود به من یه سر بزن بای بای

حمید چهارشنبه 22 شهریور 1385 ساعت 07:13 ب.ظ http://hamid1128.blogfa.com

سلام
سپهر جان
خوبی
کم پیدا شدی؟
خیلی زیبا بود
موفق باشی
یا حــق

حمید چهارشنبه 22 شهریور 1385 ساعت 07:13 ب.ظ http://hamid1128.blogfa.com

سلام
سپهر جان
خوبی
کم پیدا شدی؟
خیلی زیبا بود
موفق باشی
یا حــق

شیما پنج‌شنبه 23 شهریور 1385 ساعت 03:54 ب.ظ http://www.irclub.tk

شعر بسیار زیبایی بود..البته همه ی اشعار شاملو زیباست @};-

مرجان پنج‌شنبه 23 شهریور 1385 ساعت 05:41 ب.ظ http://shaghayeghe-vahshi.blogsky.com

سلام گلم
من آپم و منتظر حضورت
بای بای

آیدا پنج‌شنبه 23 شهریور 1385 ساعت 08:24 ب.ظ http://ayda16.blogsky.com

سلام. چهطوری؟
من فعلا آپ نمیکنم. خوشال شدم اومدی پیشم.

مرتضی پنج‌شنبه 23 شهریور 1385 ساعت 08:34 ب.ظ

سلام سپهر جان شعر قشنگی بود.بای بای

آرام جان پنج‌شنبه 23 شهریور 1385 ساعت 08:35 ب.ظ

سلام سپهر جان شعر بسیار عالی بود.آفرین.

نگار پنج‌شنبه 23 شهریور 1385 ساعت 08:37 ب.ظ

سلام آقا سپهر من از اشعار شاملو خوشم نمیاد.بای

شاپرک یکشنبه 26 شهریور 1385 ساعت 02:06 ب.ظ http://shaparak-kocholo.blogfa.com

خورشید را زنده نگه داریم
آخر نمی شود بی نور زیست
درست است گاهی چشمانمان به تاریکی عادت می کند
ولی با دلمان چه کنیم ؟؟؟
خورشید را بیدار کنیم شاید به خواب رفته باشد...
به روز شدم صدایت کردم تا شنیده شوی
تو را من چشم در راهم ....[گل]
دختری که از تنهائی می گوید
شاپرک
مستدام باشی
بدرود

آنیا و آریا چهارشنبه 5 مهر 1385 ساعت 10:16 ب.ظ http://www.set4yesh.blogfa.com

سلام آقا سپهر
خوبید ؟
ما داستان گذاشتیم بیا ببین
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت از کیه ؟ اگه گفتی؟ از همون بالاییه اخوان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد