من و تو

!ما ماهی های اوزون برون. محکوم به ماهی تابه ی واقعیتیم

من و تو

!ما ماهی های اوزون برون. محکوم به ماهی تابه ی واقعیتیم

فراق

از فـراق دوری تـــو مـسـت و حیـرانـم هنــوز
بـا نـبـودت روز و شب سر در گـریـبـانم هنـوز
حـرف هایـت می دهـد بـوی صـفـا و همدلی
مـن بــه دنـبـال امـیـد چـشـم زیـبـاتـم هـنـوز
مهربـانـا خنـده ات چون شهد شیـرین عـسل
مـن بـه یـاد خنـده های پـر مهر زیبـاتـم هنـوز
کـی بــه آخــر می رسـد ایـن انتظار من خـدا
من به یادت روز و شب مجنون و فرهادم هنوز

نظرات 2 + ارسال نظر
سپهر یکشنبه 29 مرداد 1385 ساعت 03:11 ب.ظ http://www.dare.blogfa.com

سلام دئست من اومدم بازدید اونم اولین نفر
بازم به من سر بزن یادت نره من آپم بای بای

نیلوفر مرداب یکشنبه 29 مرداد 1385 ساعت 06:48 ب.ظ

یادته یه بار برات خوندم:
باران می بارد امشب
دلم غم دارد امشب
آرام جان خسته
ره می سپارد امشب.....
بعد تو برام خوندی:
بارونو دوست دارم هنوز
چون تو رو یادم میاره
حس میکنم پیش منی
وقتی که بارون میباره........
یادش به خیر!!!
خدا کنه همین روزا بارون بیاد!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد