باز باران می بارد و من
باز باران می بارد و من در اوج دلتنگی برایت اشک می ریزم
باز باران می بارد و من برایت مینویسم . شاید بخوانیش
می نویسم بر قطرات ریز باران تا بگویند غم دلم را
بگویند غم دلم را بر شیشه ی پنجره ی دل مهربانت
عجب حکایتی ست این طپیدن دل
رسم تلخی ست رسم این روزگار . گاه با توست گاه با دیگری
گاه تو را به عرش می برد و گاه به اوج شرمگینی یک دل تنها دچارت می کند
شاید با دستهای مهربان تو ، شاید با دستهای بی رحم رهگذری
چه بگویم از روزیهایی که گذشت . وقتی در غربت غمگنانه ی روزگارم
پس دستان گرمت را به من بده و مرا تنها نگذار
چشمان زیبایت را به چشمان من بدوز تا من مالک تمام عالم شوم
salam khoobi? bebin khodeto bazam khodeto eshghe baghyaro bi khial bebin ye chizio be doostam majid hamishe migam be toam mgam hich moghe khodeto be kasi vabaste nakon bi khialesh khodeto eshghe hamno bas rasti in weblogetam kheil ghashange age toonestio vaght dashti bare manam yedoone dorost kon
سلام خسته نباشی
قلم بسیار زیبایی داری
موفق و خوشبخت باشی
بدرود
سلام
سپهر جان
خیلی با متن زیبات حال کردم
ممنون که خبرم کردی
موفق و پیروز باشی
یاحق
وبت عالیههههههه
تریپههههههههههه
خفنهههههههههه
منتظرتم