خلوت آرام دریا
رقص ماه در آب
و سرودی هراس انگیز
لیک باران
بر لب دریا بوسه ها دارد
من با امیدی ژرف
زیر مهتاب
صبح گاهان را چشم انتظارم
چشم در راه امواجی خروشان
ناگهان امواج
چون رقص باد باران
می دهد آواز
از شکوه جلوه ی فردا
وز هیا هوی عاشقان
در پناه باد باران
مرغ باران می کشد فریاد
می دهد آواز
سعید حسینی شاد (پدر عزیزم)
۱۳۸۵/۲/۸
خیلی قشنگ بود
بازم بیا سراغم
سلام
مرسی که خبر کردی سپهر جان
خیلی عالی نوشتی
همیشه عالی می نویسی
لذت میبرم وقتی شعرهاتو میخونم
یادت نره هر وقت آپ میکنی خبرم کن
خدانگهدارت
سلام آقا سپهر
الان نیلو خوابه ولی بعدا حتما تماس میگیرم
شعر واقعا زیبا بود
به پدرت تبریک بگو ....
سلام دوست عزیز
خوبین ؟
من آپ کردم خوشحال میشم سر بزنید
موفق و پیروز باشید .
دست ها را باز در شب های سرد
ها کنید ای کودکان دوره گرد
مژدگانی ای خیابان خوابها
می رسد ته مانده بشقابها
در صفوف ایستاده در نماز
ابن ملجم ها فراوانند باز
سلام خوبید ممنونم که به گورستان احساساتم سرمیزنید و منو فراموش نکردید...از اینکه دیر جواب دادم و دیرآپ کردم از همه شما معذرت می خواهم...کی این حال ما خوب خواهد شد خدا می داند...برایم دعا کنید البته دعا برای من با بقیه فرق داره...منظورم را میفهمید؟....حال در گورستان باز منتظر شما هستم ...ایا برای دفن کردن احساسی دیگر میتوانم روی شما حساب کنم......
راستی می تونید لوگوی منو توی وبلاگتون قرار بدید....البته منم لوگوی شما یا لینک شما را در وبلاگم قرار می دهم...من منتظر جواب شما هستم حتی اگر این جواب نه باشد ....من منتظر هستم...موفق باشی
افرین به بابای شاعرت
سلام سپهر جان عالی بود