من و تو

!ما ماهی های اوزون برون. محکوم به ماهی تابه ی واقعیتیم

من و تو

!ما ماهی های اوزون برون. محکوم به ماهی تابه ی واقعیتیم

قاصدک

قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟
از کجا وز که خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی ، اما ،‌اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک
در دل من همه کورند و کرند
دست بردار ازین در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
که دروغی تو ، دروغ
که فریبی تو. ، فریب
قاصدک 1 هان ، ولی ... آخر ... ای وای
راستی آیا رفتی با باد ؟
با توام ، آی! کجا رفتی ؟ آی
راستی آیا جایی خبری هست هنوز ؟
مانده خاکستر گرمی ، جایی ؟
در اجاقی طمع شعله نمی بندم خردک شرری هست هنوز ؟
قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند

نظرات 6 + ارسال نظر
آیدا یکشنبه 4 تیر 1385 ساعت 11:49 ب.ظ http://ayda16.blogsky.com

قاصدک !

دنیا دوشنبه 5 تیر 1385 ساعت 10:27 ق.ظ

سلام سپهر جان
این پستت هم زیبا بود ولی به سنت نمی یاد ها
راستی یه سر به کامنتت بزن تو وب من ادرس وبت رو اشتباه زدی
موفق باشی
مرسی که سر زدی

حمید دوشنبه 5 تیر 1385 ساعت 02:12 ب.ظ http://hamid1128.blogfa.com

سلام
سپهر جان
خیلی زیبا بود
بد جوری با نوشته هات حال می کنم
ممنونم که خبرم کردی
موفق وپیروز باشی
یا حق

فرامرز دوشنبه 5 تیر 1385 ساعت 02:41 ب.ظ

سپهر خان چه جوری عکس تو وبلاگت میذاری؟

سلام سپهر جان.خوبی.کجایی بابا!نیستی؟

علی دوشنبه 12 تیر 1385 ساعت 03:30 ق.ظ http://ss57.blogsky.com

میوه در انتهای کمال خود می افتد ......

برگ در ابتدای زوال خود ......

بنگر تو چگونه می افتی!!!!!

مانند میوه سرخ؟؟؟؟؟

یا مثل برگ زرد؟؟؟؟؟

سلام دوست من
اپ کردم .........
دوست داشتی بیا خوشحال میشم.
دوستت دارم وبلاگت خیلی زیباست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد