من و تو

!ما ماهی های اوزون برون. محکوم به ماهی تابه ی واقعیتیم

من و تو

!ما ماهی های اوزون برون. محکوم به ماهی تابه ی واقعیتیم

دلم کسی را می خواهد که دوستم داشته باشد ...

شانه هایش را برای گریستن وسینه اش را برای نهادن سرم و

            چشمانش را برای خالی نمودن غم هایم می خواهم . دلم کسی را

                   می خواهد که مرا با هرانچه هستم دوست بدارد .

            با تمام خوبی ها و بدی هایم . با تمام مهربانی ها و نا مهربانی هایم .

               دلم کسی را می خواهد که افتاب مهر را به قلب خسته ام هدیه دهد . 

کسی چون تو....

نظرات 4 + ارسال نظر
سمیرا پنج‌شنبه 1 تیر 1385 ساعت 10:44 ب.ظ http://samira1981.blogsky.com

سلام دوست عزیز
وبلاگت واقعا زیباست و خوندنی
موفق باشی
خوشحال میشم به من سر بزنی
سمیرا

محمد حسین آسایش جمعه 2 تیر 1385 ساعت 02:14 ب.ظ http://www.rozadineh.persianblog.com

سپهرجان سلام
شعری که از من خواسته بودی بشرح ذیل است

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهدنابستن از آن به که ببندی و نیایی
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
بایداول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
شمع را بایداز این خانه به دربردن و کشتن
تابه همسایه نگویدت که در خانه مایی
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

متاسفانه نمی دانم شاعر این شعر کیست
موفق باشی .به بابا و مادر سلام برسان .

عشق و دوستی جمعه 2 تیر 1385 ساعت 06:25 ب.ظ http://www.behzaddanesh.blogsky.com

سلام اقا سپهر
مطالبه جالبی گذاشتی . سعی کن همیشه بروز رسلنی کنی .
موفق باشی .

آیدا جمعه 2 تیر 1385 ساعت 07:48 ب.ظ http://ayda16.blogsky.com

سلام. مرسی اومدی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد